زاپاسها هم حق دارند

May 29, 2008

سگ!


دیروز تو محل کار یکی که باغ بزرگی بود. یک سگ عظیم دیدیم به چه عظمتی! تلاونگ سگه اندازه گوجه‌فرنگی بود (پاشو که باز کرد آبشار بزنه مشاهده نمودیم) بعد مردیکه خر میگفت واسه این نره غول یک و نیم میلیون تومان وجه رایج مملکت پول داده!


بهش میگم خره آخه این هم شد «باز» [علاقه] میگه چیکار کنم «سویم دای» [اینو میپسندم دیگه]...


جدی اندازه شیر بود. فقط یال نداشت.

May 24, 2008

تخنولوژی

خبرداری این موبایلهای زپرتی نبودن، روزهای تولدمون هم یادمون میرفت؟


حالا هی بگو تکنولوژی زندگی رو خراب کرده

May 10, 2008

بو از اسمل


بوی سیر ترشی که میزنه بهم، حالی به حالی میشم و نفس عماره رو نوکری میکنم و میخورم و بعدش که عمق درونم بوی سیر میده و از خودم حالم به هم میخوره، میگم گه میخوردی بهتر بوده خره!


حلا دستارو صابون زدی. دهنت رو مسواک زدی. عمق درون رو میخوای چیکار بکنی آخه! مردیکه

May 8, 2008

فریادهاش

...

کمـــــــــــــــــــــــــــک!


من هنوز نفس میکشم. یکی کمک کنه...



امضاء / خودکشنده ناموفق

May 2, 2008

کشکی یا نه؟

کشکی نیست.

در مقابل هیچ چیز جز نگاه خیره کم نمیارم.


ساعت چهار صبح یک میدن در آستانه اشرفیه و چشم-در-چشم ای که با شیطان شدم. اگر ابلیس هم نبود اون زنه. ولی موجود پلیدی بود. ترسیدم.

...

اگه مثل من هر صبح جمعه، رادیو سراسری، صبح جمعه ایرانی رو گوش کنی. حتما شصتت خبردار شده که خیلی وقته تولیدکنندگان جک در ایران مرده‌اند!