زاپاسها هم حق دارند

Nov 27, 2009

تو فکر یک قبرم!



تو فکر یک قبرم
 یک قبر بی روزن
 یک قبر پا برجا
 محکم تر از آهن
 قبری که تن پوش
 هراس ما باشه
 تو سردی شبها
 لباس ما باشه
قبری به قد
 نعش من و تو ...
واسه لمس مور
واسه ترس از مار
واسه پیچیدن بوی بارون زیر خرواری از خاک

زیر این قبر، با تو، از آتش ناب
از شب اول قبر،  از سرب داغ می گم

از تو، از پرونده خرابت
میگم و دوباره می گم

مرگمو زیر این قبر
با تو اندازه می گیرم

گم می شم تو عذابت
یه جزای  تازه  میگیرم

قبرمون ، افسوس و افسوس
تن خاکی زمینه
یه وجب ، یا یه انگشت
بیشترین فاصلمونه
تو فکر یک قبرم
یک قبر بی روزن
قبری برای عشق
برای تو با من
زیر این قبر اگه جا شه
می پیچه بوی  تو
لختی دریچه هاشو
می پوشونه کفن  تو

زیر این قبر میشه؟ خاک فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم ، اول ترانه پاشیم
تو فکر یک قبرم


(بدون کسب اجازه از آقای ایرج جنتی عطایی - مرتکب: زی.زاپاس)

Nov 24, 2009

در جزئیات گم شده ام

کجاست پیدا کننده ای که پیدا کند مرا؟

Nov 22, 2009

وبلاگنویسی از راه دور

جبر زمانه چیز جالبی است.
مثلا من الان وبلاگخوانی‌ام بیشتر با گوگل ریدر است.
و وبلاگنویسیم بیشتر از جی‌میل.

یعنی وبلاگخوانی از راه دور & وبلاگنویسی از راه دور.