زاپاسها هم حق دارند

Aug 31, 2008

یک شات از ملنا


به این مناسبت که محله‌ی ما به تازگی صاحب یک «ملنا» شده‌است... یاد ملنا افتاده‌بودم که امروز نسخه DVD کاملترش رو دیدم.
آنچه که مردان ایرانی خواسته‌اند!! ملنا با سس اضافه.

بعید میدانم کارگردان (جوزپه تورناتوره) احساس خجالت نکند وقتی کل هدفش در نشان دادن ملناها در دید بیننده، گم میشود. او خواسته زرنگی بکند و با نشان دادن صحنه‌های چاشنی، جلب توجه بیشتری بکند اما. من فکر میکنم مردان در تماشای صحنه شکنجه ملنا توسط زنان دیگر و مراسم بریدن المانهای طلایی فاحشگی، دنبال لذت کثیف دیداری خودشان هستند. مردان ما در سی‌سال گذشته یاد گرفته‌اند که با چشمشان بخورند با کلمات عربی توجیه بکنند و ... نمیدانم. من هم از همین مردانم.
توجه شما را به دیدن دوباره ملنا و دیدن آنچه که باید دیده‌میشد دعوت میکنم. دو شات بالا تقدیم به همه مردانی که میدانند این راهی که ما میرویم به بهشت نمیرود.

Aug 29, 2008

ایرباس آ-سیصد و بیست

نزدیک صبح امروز خواب پیچیده‌ی عجیبی میدیدم. در حیاط خانه‌مان داشتم درس میخواندم که هواپیمای بزرگ ایرباس جدید a320 بزرگی را دیدم که در ارتفاع پائینی از بالای سرم گذشت و بعد از آن هواپیماهای خارجی دیگری که تا بیست یا بیست و پنج‌تا را شمردم. از طرف فرودگاه می‌آمدند و من این احساس را داشتم که برای اینها مشکلی پیش آمده و خواسته‌اند در فرودگاه ما فرود اضطراری بکنند ولی چون مقامات محلی در چنین مواقع ترسو و گیج هستند اجاره فرود نداده‌اند... در سکانسهای بعدی یک بوئینگ متوسط با شکم سقوط کرد و مثل سنگی که روی آب بجهد جهید و تکه تکه شد ولی آتش نگرفت. نفراتی ازش زنده درآمده بودند ولی تیراندازی میکردند.
سکانس بعدی هواپیماها جایی فرود آمده بودند و مسافرانشان برای دفاع از خودشان یا ترساندن مردم، تیراندازی میکردند و حرکت میکردند.
ساعت نزدیک نه صبح شده بود و بدن من تشخیص داد که باید بیدار بشوم. خواب رنگی و بسیار اکشنی بود که مدتها بود همچو خوابی ندیده بودم!

Aug 12, 2008

و اما بعد...

نسکافه حاضری سه در یک نستله با بیسکوئیت ساقه طلایی مینو، محشر میشه!